امروز داشتم به اسم شهیدگمنام
فڪر میڪردم
#شهید_گمنام .
یعنے یڪ قبر ساده ڪہ فقط رویش نوشته فرزند #روح_الله.
یعنے یڪ قبر کوچک ڪه داخلش یڪ قهرمان پاڪ خوابیده اما #بے_نام.
شهید گمنام
یعنی قبر خاڪ گرفته و بے رنگ و لعاب.
شهید گمنام یعنے مادر.
مادرے ڪہ سر هر چهار هزار
قبر گمنام گار را طے میڪند
بہ امید اینڪه یڪے از آنها پسرش باشد.
شهید گمنام
یعنے بغض.
یعنے یڪ پسر جوان ڪه ڪلے آرزو داشت.
ولے نشد.
نشد ڪه به هیچ ڪدامشان برسد.
یڪروز رفت
و دیگر برنگشت.
وقتی هم ڪه برگشت شد گمنام.
شد شبیه مادرش زهرا"سلام الله".
وقتےاز ڪنار قبر شهید گمنامے رد میشوے به این فڪر ڪن
ڪه اون هم یڪ جوان بود عین تو
فقط گمشده ست
گمنامے یعنی درد.
دردے شیرین.
یعنے با عشق یڪے شدن.
یعنے اثبات اینکه از همه چیزت براے معشوقت گذشتے.
یعنی فقط خدا را دیدی و رضای او را خواستی نه تعریف و تمجید مردم را.
گمنامی یعنی .
اے کاش همه ے ما گمنام باشیم.
سلام، آشنایِ غریب، مهربانِ غریب، بزرگ زاده غریب!
سلام، مزار بیچراغ، تربت بیزایر، بهشت گمشده!
سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!
سلام، سینه شعلهور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده
سلام، امام غریب من!
آمدهام؛ با تمام دلم، با قدمهای احساسم، با حضور هر چه تمام ارادتم
آمدهام؛ تا فانوسهای روشن اشکهایم را، بر مزار بیچراغت، بیاویزم!
آمدهام؛ تا شریک غربت بینهایتت باشم.
آمدهام ـ کبوترانه آمدهام ـ تا از دستان مهربانت، آب و دانه بدهی!
آمدهام؛ با دسته دسته یا کریمهای اخلاص و محبّت، تا شاید لحظهای در گنبد نگاه مهربانت، پناه گیرم.
همیشه تنوع مناسک دینی برایم جذاب بوده
یک ماه روزهایش غذا نخوریم،
بشود رمضان.
برویم دور یک ساختمان مکعبی بگردیم،
اسمش طواف.
چند شب دسته جمعی تا صبح بیدار بمانیم،
که شب های قدر باشد.
بریزیم توی کوچه و خیابان عزاداری کنیم،
ایام محرم را.
سنگ ریزه جمع کنیم بزنیم به هدف،
بگوییم رمی جمرات بوده.
و حالا همگی ده ها کیلومترها قدم به قدم جلو برویم،
در پیاده روی بزرگ اربعین”
قربان خدا که هوای دل تنوع طلب ما را هم دارد!
نوشته از: سرکار خانم عطیه کشتکاران
درباره این سایت